×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

هيچي..

× متن هاي عاشقانه
×

آدرس وبلاگ من

07w1.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/07w1

جغدي...

جغدی روی كنگره‌های قدیمی دنیا نشسته بود.

زندگی را تماشا می‌كرد. رفتن و رد پای آن را.

و آدم‌هایی را  می‌دید كه به سنگ و ستون،

به در و دیوار دل می‌بندند

جغد اما می‌دانست كه سنگ‌ها ترك می‌خورند،

ستون‌ها فرو می‌ریزند

درهامی‌شكنند و  دیوارها خراب می‌شوند.

او بارها و بارها تاج‌های شكسته

 غرورهای تكه پاره شده را لابه‌لای خاكروبه‌های  قصر دنیا دیده بود.

او همیشه آوازهایی درباره دنیا وناپایداری‌اش  می‌خواند

و فكر می‌كرد شاید پرده‌های ضخیم دل آدم‌ها

با ا ین آواز كمی بلرزد.

روزی كبوتری از آن حوالی رد می‌شد،

آواز جغد را كه شنید، گفت:

� بهتر است سكوت كنی و  آواز نخوانی

آدم‌ها آوازت را دوست ندارند.غمگینشان می‌كنی.

می‌گویند بدبینی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.�

 قلب جغد پیرشكست و دیگر آواز نخواند.

 سكوت او آسمان را افسرده كرد. 

 خدای بزرگ به جغد گفت: آواز‌‌خوان كنگره‌های خاكی من!

پس چرا دیگر آواز نمی‌خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.

 جغد گفت:  خدایا آدم‌ها مرا و آوازهایم را دوست ندارند.

خدای بزرگ گفت: آوازهای تو بوی دل كندن  می‌دهد

و آدم‌ها عاشق دل بستن‌اند...

دل بستن به هر چیز كوچك و هر چیز بزرگ.

تو مرغ تماشا و اندیشه‌ای! و آن كه می‌بیند و می‌اندیشد،

به هیچ چیز دل نمی‌بندد؛ 

دل نبستن سخت‌ترین و  قشنگ‌ترین كار دنیاست. 

اما تو بخوان و همیشه بخوان كه آواز تو حقیقت است

و طعم حقیقت تلخ

 جغد باز هم بر كنگره‌های دنیا می‌خواند.

و آن  كس كه می‌فهمد، می‌داند 

آواز او پیغام حق تعالی است كه می‌گوید: آن چه نپاید،

دلبستگی اش نشاید...

چهارشنبه 3 فروردین 1390 - 1:42:37 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

15774 بازدید

6 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

9 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements